جدول جو
جدول جو

معنی ارات بن - جستجوی لغت در جدول جو

ارات بن
از توابع دهستان ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تُ تِ)
ریاضی دان و هیوی و فیلسوف مشهور اسکندرانی. متولد به قورینا (سیرن) بسال 276 قبل از میلاد وی بسن هشتادسالگی از گرسنگی بمرد. او خواست موافق اطلاعات جدیده نقشۀ صحیحی از عالم زمان خود ترسیم کند. منابع و مواد لازمه را در اسکندریه سراغ داشت لذا به آنجا رفت. مؤلف مزبور کتبی از خود باقی گذاشته که برای جغرافیای ایران قدیم هم گرانبهاست. این نویسنده چند بار بدربار پادشاه عظیم الشأن هند موسوم به ساندراکت ّ رفت. استرابون در کتابهای خود نام او را بسیار آورده و گفته های او را سند دانسته. و نیز او نخستین نویسندۀ خارجی است که نام ’ایران’ را یاد کرده است و قسمتی از ایران را اریانا نامیده. (ایران باستان ص 91، 92، 155، 156، 915، 1497، 1778، 1779، 1781، 2154، 2178، 2422) ، صحرا. (منتهی الارب) ، جنبش شتران در پویه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
باغی میان شهر و قصبه و یا ده. باغ ملی. باغ شهرداری. باغ بلدیه. آرام
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ مِ)
نام یکی از دهات گلیجان تنکابن بوده است. (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 142). دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار واقع در 12 هزارگزی جنوب شهسوار و کنار رود خانه سه هزار. جایی جنگلی و کوهستانی است و 180 تن سکنه دارد. محصول عمده اش برنج و چای است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اُ بِ)
نام منزلی است بر ریگ تودۀ مبرک، که از کوه جهینه بر تنگۀ صفراء قرب مدینه منحدر است. (معجم البلدان). منزلی است نزدیک وادی صفرا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ بِ)
درخت خطمی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
از روستاهای بلوک کلاریجان و کندین واقع در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستای واقع در شهرستان رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام بخشی از زمین های کشاورزی از دهستان دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در حومه ی شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
بخشی از آواز و خواندن به اندازه ی یک نفس که به هنگام درخواست
فرهنگ گویش مازندرانی
منطقه ای تاریخی با آثارباستانی قابل اعتنا در شرق لاشک نور
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر درخت اوجا، محله ای در بابل، روستایی از دهستان انجیراب
فرهنگ گویش مازندرانی
تبخیر شدن، تبخیر کنید
دیکشنری اردو به فارسی
تبخیر
دیکشنری اردو به فارسی